اسرار سعید فتحی روشن؛ کریس انجلِ ایرانی
- اسرار سعید فتحی روشن؛ کریس انجلِ ایرانی
888374
01 مرداد 1398 - 10:2210060 بازدید
روزنامه جامجم - نوشین مجلسی: نگاهی به اجراهای سعید فتحی روشن در عصر جدید؛ مردی که شایعات درباره قدرتهای ماورایی او حسابی داغ شده است.
میگویند خودش فردی بیحاشیه است، اما اجراهای او در عصر جدید چنان سوالبرانگیز و متفاوت است که غالبا حاشیه به پا میکند و در فضای مجازی بحثبرانگیز میشود. چرا؟ چون کسی نمیتواند سر از کار این شرکتکننده دربیاورد.
عدهای گول خوردن را دوست دارند و مثل هزاران اتفاق دیگری که از یافتن برهانش عاجزند، به جادوگر بودن او رای میدهند، اما عموم تماشاگران میدانند ترفند و تکنیکی درکار است و به اصطلاح سر کار هستند، اما زبانشان از شرح جزئیات بازی سعید فتحی روشن قاصر است. میخواهند بدانند پشت این بازی خوردن چه خبر است، حق هم دارند.
دانستن اتفاقات پشت پرده همیشه جذاب است و وسوسهبرانگیز. در حقیقت مصداق همان معما چو حل گشت آسان شود، هستند. میخواهند با سهل جلوه دادن کار او اعتمادبهنفس بگیرند، اما از سوی دیگر بازی و سرگرم شدن را هم دوست دارند و با دانستن حقهها این لذت را از خود دریغ میکنند. مخاطبان در رفتوآمد میان این دو وسوسه مدام بازی میخورند.
آنها به دنبال فهمیدن ترفندهای شعبدهباز راه میافتند، اما در واقع با فهم آنها، خود را تماشاگر ثابت کسی میکنند که هر بار برنامه جدیدی برای غافلگیری آنها دارد و این چرخه تا زمانی که خلاقیت و درایت شعبدهباز جوشش دارد، ادامه مییابد. برای روشنتر کردن وجوه مختلف این بازی نگاهی به اجراهای سعید فتحیروشن، مرد ذهنخوان عصر جدید انداختهایم.
مینویسم پس هستم
یکی از ترفندهای فتحیروشن، نوشتن است. او معمولا حدسهای خود و دیگران را مینویسد یا از داوران میخواهد آن را جایی ثبت کنند و بعد با حرکتی سریع یا نقطهای صحنه که نورپردازی خاصی وجود دارد، دستنوشتهها را جابهجا میکند. این کار باعث میشود تماشاگران هاج و واج بمانند و سعید را دارای قدرتی خارقالعاده در ذهنخوانی و ارتباط با ضمیر ناخودآگاه دیگران تصور کند.
اجرای او در قسمت سوم نیمهنهایی نیز مثل همیشه رمز و رازی دارد که به نظر میآید حضور یک یاریرسان در آن موثر باشد.
مثلا زمانی که او از شرکتکنندهای خواست همزمان با او دور عددهای پلاک خط بکشد و در نهایت و در کمال تعجب اعداد و حرف انتخابی آنان یکی بود، میشود احتمال داد باز به فتحی روشن از طریق کمکهایی پنهان از چشم مخاطبان، مثل موسیقی و دستیار مخفی شده اطلاعات درستی رسیده است. اما آنچه واضح است این است که او دیگر از ترفندهای قبلی که همه منتظرشان بودند استفاده نکرد و با چنان سرعت عملی کارش را انجام داد که امکان مچگیری را دشوار میکرد.
احتمال همکاری تماشاگران انتخاب شدهای که در اجرا با او همکاری میکردند نیز رد میشود، زیرا او با نظارت داوران و انتخاب آنان، این دو نفر را روی صحنه آورد مگر آنکه برگهای که از نونهالی به صورت اتفاقی از ظرف خارج کرده بود را خیلی سریع با برگهای که پیشتر در دست داشته عوض کرده باشد.
همه اینها گمانهزنی است که حتی اگر ریشه در واقعیت داشته باشد باز در مقابل تبحر فتحیروشن در سرگرمیسازی و بازی با ذهن مخاطبان ارزش چندانی ندارد.
زودباور نباشیم
آدم وقتی سر از کاری در نمیآورد، برای خاموش کردن کنجکاویها و پرسشهای درونش به دلیلتراشی متوسل میشود. در شعبدهبازی هم اینگونه است وقتی برای رودست خوردنمان نمیتوانیم دلیل قانعکنندهای پیدا کنیم آن را به قدرتهای ماورالطبیعه و جادوگری نسبت میدهیم. اجرای فتحیروشن هم برای بسیاری همین حکم را پیدا کرده است. از آنسو که تعدادی درصدد رو کردن دست او برمیآیند، تعدادی هم از سر ناآگاهی این شرکتکننده را جادوگر میخوانند. فتحیروشن بعد از آنکه نظرهای داوران برای اجرای یکشنبهشب خود را شنید، روی سن عصر جدید درباره حرفها و ادعاهایی که در موردش میزنند، گفت: بعد از اجرای من شروع میکنند در مورد نحوه کارم حرف میزنند و این برای من جذاب است.
اینکه اجرای من اینجا تمام نمیشود، راجعبه آن صحبت میشود و اتفاقی را در ذهن بینندگان رقم میزند خیلی ارزشمند است. اینجا به صراحت میگویم کار من شعبده است، تکنیک و علم دارد. از علم هم منظورم چیز عجیب و غریبی نیست. منظورم ریاضی، شیمی، فیزیک و روانشناسی است. سحر و جادویی در کار نیست. با صراحتتر از این نمیتوانم بگویم اینها تکنیکها است. زود باور نباشیم. این جملات فتحیروشن یادآور دیالوگ فیلم پرستیژ است. اثر تماشایی کریستوفر نولان که زندگی چند شعبدهباز و دنیای آنان را به تصویر میکشد، دنیایی از رقابت، هوشیاری، بازی با ذهن و رازهای مگو. در جایی از فیلم گفته میشود: «میخواهید بفهمید راز کار چیه. ولی نخواهید فهمید. چون درست نگاه نمیکنید. البته در اصل نمیخواهید بفهمید. دوست دارید گولتون بزنند.»
فینال در راه است
برنامه «عصر جدید» این روزها در مرحله نیمهنهایی برگزیدگان مختلف را معرفی میکند و قرار است فینال آن 28 مرداد از شبکه سه سیما پخش شود.
پس از ماهها رقابت میان دهها شرکتکننده در زمینههای مختلف سرگرمی، هنری و ورزشی، مسابقه استعدادیابی «عصر جدید» به مرحله فینال نزدیک میشود، جایی که پنج اجرای برتر از 15 اجرای مرحله نیمهنهایی قرار است رقابت کنند تا قهرمان نخستین فصل برنامه مشخص شود. بعد از پخش نظرسنجی مردمی در روز پنجشنبه سه مرداد تکلیف چهار اجرا از پنج اجرای نهایی مشخص میشود. تاکنون محمد زارع و پارسا خائف از میان بیش از 300 گروه شرکت کننده در این مسابقه پس از گذر از مراحل مختلف، به فینال رسیدهاند و طی چند هفته آینده «عصر جدید» استعدادهای برتر خود را خواهد شناخت.
صعود در نیمهنهایی
میگویند منتالیست است. پیش از عصر جدید در چند برنامه تلویزیونی شرکت کرده و ویدیوی کارهای پر رمز و راز و شگفتآورش در فضای مجازی منتشر شده بود. همین موضوع نیز باعث شد برخی به حضور او به عنوان استعدادی که قبل از این کشف شده، در یک برنامه استعدادیابی خرده بگیرند. خودش میگوید تا کنون گهگاهی در برنامههای تلویزیونی حضور داشته است، اما عصر جدید برای او چیزی دیگری است. فتحیروشن اسفند 98 به عصر جدید آمد و با ذهنخوانیاش به مراحل بالاتر صعود کرد. او با دو اجرا به 15 نفر نیمهنهایی رسید. در نیمهنهایی نیز داوران سختگیر عصر جدید را شگفتزده کرد و حالا تا مرحله انتخاب مردمی نیمهنهایی بالا آمده است.
راز سعید
همه دوست دارند بدانند چطور و چگونه؟ شعبدهباز، اما لو نمیدهد. او شنیده که میگویند: «همه برای دانستن راز بهت التماس میکنند، ولی همچین که رازت را بهشون لو دادی دیگه براشون ارزش نداری.» برای فتحیروشن هم همین اتفاق در حال رخ دادن است. بعد از حضور فتحیروشن در برنامه و تحسین او، بسیاری دست به کار شدند تا حقهها و ترفندهای او را شناسایی و این شرکتکننده را نه یک ذهنخوان بلکه یک شعبدهباز معرفی کنند که از دیگر همصنفیهایش در سایر کشورها تقلید و با چند دستیار و تکنیک مخاطبانش را گیج و انگشت به دهان میکند.
به همین منظور ویدیوهای اجرای او در عصر جدید در فضای مجازی منتشر، با سرعت آهسته بازبینی و تحلیل شد. شاید نمونههایش را دیده و فهمیده باشید که سعید از کمک دستیارانی که در دکور یا جایی میان تماشاگران مخفی هستند بهره میبرد. برای مثال ظاهرا در قمستی از برنامه که او با چشمان بسته از امین حیایی میخواهد رنگهایی را انتخاب و با آنها لباس او را روی بوم نقاشی رنگ بزند برای هر رنگی که حیایی برمیدارد نشانهای مثل صدای موسیقی، صدای سرفه همکار و... وجود دارد که در نهایت به او برای آنچه در ظاهر ذهنخوانی مینماید مدد میرساند.
بالاخره مچت را میگیریم
فتحیروشن یکشنبهشب نخستین شرکتکننده قسمت سوم عصر جدید بود و با اینکه در این مدت حرف و حدیثهای زیادی درباره جزئیات اجرای او زده میشود، باز توانست تماشاگران، هیات داوران و علیخانی را شگفتزده کند و چهار رای مثبت را برای رسیدن به فینال آن شب و در نهایت صعود به مرحله رای مردمی به دست آورد. داوران پس از اجرای او گفتند که لو دادن تکنیکهای این شرکتکننده را فهمیدهاند، اما مادامی که او شگفتی تازهای برایشان دارد ترجیح میدهند از اجرایش لذت ببرند و او را در عصر جدیدحفظ کنند.
رویا نونهالی از توانایی بازیگری این شرکتکننده گفت: «یکی از ملزومات بازیگری تخیل است. وقتی تخیل را یاد میگیری و به گستره رازآلودش پی میبری به درد کل زندگیات میخورد. فکر میکنم شما به ساحت تخیل ره بردی و تمام استفادهات از این محدوده است و برای من که بازیگرم این شکل از تخیل کردن غبطهبرانگیز است.»
آریا عظیمینژاد هم گفت: «شروع نمایش و فضاسازیاش بینظیر بود. اینکه نمیتوانیم بفهمیم چه جوری کلک میخوریم عصبیمان میکند. خیلیها در خیابان به من میگویند میخواهید بدانید سعید چه کار کرد؟ و من میگویم خیر!»
امین حیایی از دیگر داوران برنامه عصر جدید هم در مورد اجرای او ادامه داد: «هربار ایدههای تازه و شگفتانه برایمان دارد، کارش دقیق است و لذت میبریم.»
بشیر حسینی هم نظر جالبی داد: «در اجرای شما اتفاقی که میافتد این است که با تمام شدن اجرا، بازی تمام نمیشود. در ذهن ما ادامه دارد. الان در دنیایی زندگی میکنیم که با تمام شدن اجرایتان بلافاصله و حتی از لج کل حقهها و تکنیکهای شما را لو میدهند. من حقیقتا میدانم در اجراهای قبلی شما چه کردی، اما باز هم که چک میکنم میبینم چقدر اجرا خوب بوده. به نظرم شما سختترین اتفاق را روی صحنه داری، چون جدیترین داوری دقیقا روی اجرای سعید فتحیروشن است. بالاخره یک روز مچت را میگیریم!»
احسان علیخانی هم اضافه کرد: «لذت تماشای شعبده بیشتر از کشف شعبده است. ما غرق در اجرا میشویم. مثل آواز. ما کمتر از یک خواننده در مورد شیوه تحریر زدنش میپرسیم. بسیاری به من و شبکه زنگ میزنند و میخواهند بدانند سعید چگونه این کار را انجام میدهد یا میخواهند برایشان پیشبینی کند، اما باور کنید سعید ساحر و رمال نیست بلکه یکسری بازی جذاب بلد است که بهخوبی اجرا میکند.»
معما چو حل گشت آسان شود
با تمام آنچه میتوانیم از ترفندهای سعید فتحیروشن بدانیم و او و شعبدههایش را رمزگشایی کنیم، نمیتوانیم منکر آن باشیم که این شرکتکننده کار خود را کمنقص و تماشایی انجام میدهد. او نه ادعای جادوگری دارد و نه مخاطب آنقدر ساده است که او را فراانسان بداند. او کسی است که سالها بر این حرفه - هنر تمرکز کرده و توانسته است از پس شناسایی پیچ و خمهای آن، ضمن تسلط بر اجرا، نبض مخاطب را در دست بگیرد. در این میان تکنیکهای بازیگری و کمی روانشناسی دانستن به او کمک شایانی میکند. پس دانستن ترفندهای این شرکتکننده شاید بتواند بیننده را کمی آرام کند، اما باز خللی در کارش ایجاد نمیکند. دست کم تا اینجای کار نتوانسته او را متوقف کند.
فتحیروشن، اما باید در دنیای ارتباطات که در چشم بههمزدنی دستش برای مخاطب رو میشود، حسابی حواسش به جلو زدن از تماشاگرش باشد و هر بار بتواند او را با آنکه میداند در حال گول خوردن است، در این بازی شیرین شرکت دهد. البته همین که او چنان ذهن مخاطب را درگیر میکند که او و دیگران را به تکاپو برای باز کردن مشتش وامیدارد نشان از موفقیت این شرکتکننده تا اینجای کار دارد.
دیوید کاپرفیلد چگونه از دیوار چین رد شد؟
دیوید کاپرفیلد، تردست مشهور جهانی که یکی از مهمترین و شاید بزرگترین شعبده جهان یعنی رد شدن از دیوار چین را در کارنامه دارد هم حدودا 20 سال پس از رقم زدن این اتفاق رازش فاش شد. راز او را دیگر شعبدهبازان فهمیدند و حتی مستندی از مهمترین شعبدههای جهان ساخته شد و در آن سازوکار بسیاری از شعبدهبازیهای معروف مثل رد شدن از جسم سخت، نصف کردن بدن انسان و... مو به مو به نمایش درآمد.
برای دانستن او کمی دقت کافی است. نمایشی بودن عبور کاپرفیلد از دیوار چین را میتوان از پردهپوشی او دریافت. او تمام عملیات خود را پشت پردههای سفید و زیر تاریک و روشن هنر نورپردازی به انجام میرساند. دستیاران هم نقش مهمی دارند و در هرچه طبیعیتر جلوه دادن مراحل این شعبده تلاش میکنند. ظاهرا کاپرفیلد با ترفندی و از طریق پلکانی که برای بالا رفتن به سمت دیوار استفاده میکند از اینسوی دیوار به آنسو منتقل میشود، او که کف پلکان مخفی شده در بزنگاه خود را در بخشهای تاریک پشت پرده به دیوار میچسباند و بازی خروج از آن را با سایهاش بهخوبی ایفا میکند.
آن زمانی که در مرحله پیشتر از آن نیز کسی ادای تقلا کردن برای خروج از دیوار را درمیآورد، در واقع خبری از کاپرفیلد نیست بلکه این دستان مستتر در پرده دستیاران اوست که حس تقلا را به تماشاگر شگفتزده القا میکند. نکته مثبت دیگر عمل این شعبدهباز که به باورپذیری کار او کمک میکند، غیرممکن بودن آن مطابق با عقل است. او لقمه بزرگی برمیدارد و همین برایش کارکرد زیادی دارد. بیخود نیست که میگویند دروغ هرچقدر بزرگتر باشد، باورپذیریاش آسانتر است. در شعبدهبازی هم هر چقدر شعبده از ذهن دورتر و دشوارتر بنماید علاوهبر چالشآفرینی برای شعبدهباز به او برگ برندهای برای قدرتنمایی بیشتر و سادهتر بازی گرفتن ذهن تماشاگر میدهد.
کلمات کلیدی:
ادیسون هند؛ مخترعی که فراموش شد
- ادیسون هند؛ مخترعی که فراموش شد
888737
03 مرداد 1398 - 00:443469 بازدید
برترینها: هموطنانش از روی قدرشناسی او را «ادیسون هند» میخوانند که برگرفته از نام توماس ادیسون، مخترع مشهورآمریکایی است. بسیاری معتقدند که اختراعات او میتوانست در صنعت جهانی چاپ انقلابی ایجاد کند، ملیگرایان برجسته هند هم از او با احترام یاد میکنند.
با این وجود، شانکار آباجی بیسی، که یکی از مخترعان پیشگام هند در قرن نوزدهم بود، اکنون به کلی فراموش شده. دلیل این فراموشی چیست؟ زمانی که آباجی بیسی، شهرت یافت، در هند که اکنون کانون استعدادهای ابتکاری و علمی است، هیچ موسسه یا سازمانی برای پرورش متخصصان علوم، مخترعان و مهندسان وجود نداشت.
شانکار آباجی بیسیدر چنین شرایطی بیسی که کاملا خودآموز بود، توانست به سرعت شهرت پیدا کند، ولی متاسفانه پس از مرگش فراموش شد.
در ایامی که هند مستعمره بود، بیسی در خیابانهای شلوغ مومبای (بمبئی) بزرگ شد، و روزهای خود را با ورق زدن مجلههای علمی آمریکایی در خیابانها میگذراند.
دهها سال بعد او به یک روزنامه چاپ بروکلین گفت: «من همه چیز را مدیون اطلاعات مکانیکی هستم که از آن مجله آمریکایی گرفته بودم»
در اوایل دهه بیست سالگی طراحی یک رشته از ابزارهای کوچک مکانیکی و ماشین را شروع کرداو یک باشگاه علمی در مومبای (بمبئی) تاسیس کرد و در اوایل دهه بیست سالگی طراحی یک رشته از ابزارهای کوچک مکانیکی و ماشین را شروع کرد از جمله بطریهایی که درهایش غیرقابل دستکاری بود، دوچرخه برقی و اندیکاتور ایستگاه ترن برای شبکه راه آهن حومه بمبئی.
در اواخر دهه 1890 بود که بیسی به موفقیت دست یافت و آن موقعی بود که از مسابقهای که یک نشریه ویژه مخترعان بریتانیایی برای طراحی ماشینی جهت توزین میوه و سبزی ترتیب داده بود، باخبر شد.
نقل مکان به لندن
در فاصله ساعات سه بعد از نیمه شب تا هفت صبح او موفق شد طرح اولیه این ماشین را ترسیم کند- و با شکست دادن تمام رقبای بریتانیایی، برنده مسابقه شود.
مقامات مومبای که در آن موقع متوجه این مخترع جوان هندی شده بودند، به این امید که وی مخترعان را به سمت هند خواهد کشاند، آرزویش را برای رفتن به لندن برآورده کردند. بیسی به دوستانش در بمبئی گفته بود "تا هنگامی که به موفقیت دست نیافته و یا آخرین پوندش را خرج نکرده، به هند باز نخواهد گشت."
وقتی که این مخترع جوان در قلب امپراطوری بریتانیا به محافل ضد استعماری کشانده شد، یکی از مراحل قابل توجه زندگی حرفهای او شروع شد.
بیسی با معرفی نامهای از دیشا واچا، دبیر کنگره ملی هند که در بمبئی مستقر بود، وارد لندن شد. دیشا واجا، علاوه بر رهبری اولین سازمان سیاسی هند، یک صاحب صنعت زیرکی بود که به مهارتهای فنی توجه داشت. به همین دلیل بود که بیسی یک روز صبح نامه دیشا واچا را به دادابهای نائوروجی، همفکر ملیگرایش که سابقه طولانی فعالیتهای بازرگانی را در انگلیس داشت، تحویل داد.نائوروجی، که تحت تاثیر فهرست طولانی جوازهای حقوق انحصاری بینالمللی بیسی قرار گرفته بود، با تشکیل یک سندیکای بازرگانی موافقت کرد. پس از امضای این توافق، نائوروجی برنامه کار ناسیونالیستی هند را به بیسی داد. بیسی در یک کارگاه نمناک و سرد در شمال لندن مشغول کار شد.
اختراعات اعجاب آور
او یک تابلوی راهنمای الکترونیک طراحی کرد که در کریستال پالاس، در لندن به نمایش گذاشته شد. بعدا این تابلو مورد استفاده فروشگاههای مرکز لندن و ویلز و احتمالا پاریس قرار گرفت.
بیسی همچنین نائوروجی، را با یک رشته اختراعات خیره کنندهاش از جمله وسایل برقی آشپزخانه، یک تلفن، دستگاهی برای مداوی سردرد و یک سیفون اتوماتیک توالت، آشنا کرد.
ولی مهمترین اختراع بیسی در ارتباط با صنعت چاپ بود: اختراع بیسوتایپ، که حروفچینی سربی بود که موجب انقلابی در صنعت چاپ میشد.
با استفاده از این دستگاه تهیه حروف چاپی فلزی به قیمت ارزان -برای چاپ کتاب و روزنامه- در اسرع وقت امکان پذیر شد، روشی که سریعتر و کارآمدتر از روش پیشگامان صنعت چاپ آن زمان بود.
مهمترین اختراع بیسی در ارتباط با صنعت چاپ بود: اختراع بیسوتایپ، که تایپکستری بود که موجب انقلابی در صنعت چاپ میشددر آن موقع بود که نائوروجی به بهیسی گفت لازم است با سرمایه گذارانی که امکانات مالی بیشتری داشته باشند تماس بگیرد و به این منظور بهیسی را با دوستش هنری هایندمن «پدر سوسیالیسم بریتانیا» آشنا کرد.
هایندمن، که بریتانیایی و یکی از پیروان کارل مارکس بود، از سیاست استعماری بریتانیا در هند به شدت انتقاد کرده و به طبقهای در لندن که به دنبال سودجویی بودند، حمله میکرد. جالب این است که خود هایندمن که ضد کاپیتالیسم بود از بازرگانان سرشناسی بود که با صنعت چاپ سر و کار زیادی داشت. هایندمن قول داد که مبلغ 15 هزار پوند برای دستگاه بیسوتایپ، جمع آوری کند. از اینجا به بعد، همه چیز از هم پاشید.
پس از آن که شرکت لینوتایپ، یک غول صنعت چاپ، پیشنهاد خرید بیسوتایپ را داد، بیسی وقت زیادی را صرف تکمیل بیسوتایپ کرد با این اطمینان که هایندمن قول تامین هزینه را داده بود. در سال 1907 هایندمن به این نتیجه رسید که نمیتواند پولی را که قولش را داده بود فراهم کند. یک سال بعد پول نائوروجی هم تمام شد. در دسامبر 1908، بیسی دل شکسته ناچار شد کارش را متوقف کند و در حالی که «تا آخرین پوندش» را خرج کرده بود، با کشتی به بمبئی بازگردد.
یکی از مسافران این کشتی گُپال گُخال، یک رهبر سرشناس کنگره ملی هند بود. او که ماشین بیسوتایپ توجهش را جلب کرده بود، در بمبئی بیسی را با راتان جی تاتا، از گروه تاتا آشنا کرد و بیسی توانست با دستور این خانواده که از نظر فعالیتهای صنعتی شهرت داشتند، یک سندیکای بازرگانی بزرگتر تاسیس کند.
بیسی تا هنگام مرگ روحیه ضد استعماریاش را حفظ کرده بودسندیکای تاتا در سال1917 منحل شد، ولی سبب شد که بیسی کار تازهای را در آمریکا شروع کند. جالب این جاست که او هیچ وقت نتوانست در عرضه بیسوتایپ به بازار موفق شود. ولی در نیویورک از راه ساختن یک محلول ید، ثروتمند شد.
اگر چه در ثمربخشی این دارو از لحاظ سلامت جای سئوال بود ادگار کیس، یک آمریکایی که دارای توانایی فراحسی (سایکیک) و پیرو مسلک اسرارآمیزی بود، آن را تایید کرد. طرفداران ادگار کیس، تا امروز به عرضه این محلول به بازار و مصرف آن ادامه میدهند.
بیسی در سالهای آخر زندگی به مسائلی که ورای درک انسانی بود علاقمند شد: یکی از اختراعاتش یک «ماشین تحریر روح» بود. این عوامل و عدم موفقیت بیسوتایپ، سبب شد که فعالیتهای کاری «ادیسون هند» با ابهام و شک و تردید پایان یابد؛ و شاید همین موضوع توجیه کند که چرا اکنون او فراموش شده، ولی یک جنبه میراث او ارزش به یاد ماندن را دارد.
بیسی تا هنگام مرگ روحیه ضد استعماریاش را حفظ کرده بود. این حس را که کسانی که در گذشته از نظر مالی او را تامین میکردند، در او زنده کرده بودند.
در لندن او در تظاهرات نائوروجی و هایندمن و جلسههای آنان شرکت میکرد؛ در نیویورک از ایدههای گاندی دفاع میکرد و میزبان ناسیونالیستهای هندی که به آمریکا سفر میکردند، بود. میتوان گفت بیسی از هند تا بریتانیا و آمریکا، سیاستهای پیشرو را با علوم در هم آمیخت. برای فوقالعاده دانستن یک چنین میراثی امروزه به «ماشین تحریر روح» نیازی نیست.
منبع: bbc
کلمات کلیدی:
چهرهها در شبکههای اجتماعی؛ بسوزه پدر عاشقی!
- چهرهها در شبکههای اجتماعی؛ بسوزه پدر عاشقی!
890324
07 مرداد 1398 - 08:3018100 بازدید
برترین ها: با عرض سلام و خسته نباشید خدمت یکایک همراهان مجله برترین ها؛ با «چهرهها در شبکههای اجتماعی» در خدمت شما هستیم.
تاریخ سازی پسران بلند قامت ایران در بحرین؛ تبریک به تیم ملی جوانان والیبال کشورمون برای نمایش بی نظیرشون و کسب رتبه ی اولی در جهان.
بهار ارجمند دختر مرحوم انوشیروان ارجمند و پست تبریکی که برای تولد عموی ش داریوش ارجمند، بازیگر مشهدی گذاشته.
وقتی می خوای سعی کنی شبیه کلین مورفی در سریال «پیکی بلایندرز» (Peaky Blinders) شی، ولی می بینی که نتیجه چیز دیگه از آب درومده.
نگاه نافذ و فریادِ خاموش فرودستان.
ژست لوس آزاده و بی توجهی گندم خانم.
تبریک بهداد سلیمی برای سِمت جدید حمید سوریان بعنوان نایب رئیسی فدراسیون کشتی که از علیرضا دبیر دریافت کرده.
ژست طلبکارانه خانم خنیاگر در انتظار تاکسی.
هدی زین العابدین در اکران خصوصی فیلم «سرکوب» در پردیس چارسو.
زوج دائم الحضور هم در این اکران بودند.
از دیگر هنرمندان حاضر در این اکران بانیپال شومون بازیگر قدیمی تئاتر بود که با بازی در «شبی که ماه کامل شد» بیشتر دیده شد.
و حضور هنگامه خانم قاضیانی با دستبندی خواهر شوهر کُش.
رضا شایا از اعضای اصلی گروه دنگ شو و عکسی در کنار آیدین آغداشلو هنرمند بزرگ کشورمون.
علیرضا طلیسچی در پشت صحنه موزیک ویدیوی جدیدش با حضور هانیه غلامی.
بابک صحرایی و دورهمی دوستانه به مناسب تولد بهمن مفید از هنرپیشگان قدیمی کشورمون و مرتضی عقیلی از بازیگران هم دورهای ایشون.
محسن کیایی با این عکس در ترکیه از اکران تازه ترین ساخته برادرش مصطفی کیایی به نام «مطرب» با بازی پرویز پرستویی، الناز شاکردوست، مهران احمدی و .. خبر داد.
کودکی های پولاد کیمیایی در کنار مادر مرحومش.
اینکه زانیار برای تبریک تولد داداش بزرگه این عکس رو انتخاب کرده چیزی جز انتقام برای کادو نگرفتن تولد ازش نمیتونه باشه، از دمپایی و جوراب سیروان غافل نشین :)
اشتباه نکنین، عکس حاوی پیام اخلاقیست!
حس شرمساری بخاطر نبستن کمربند رو میشه از چشمای ترلان فهمید.
منوچهر والی زاده از دوبلورهای خوب کشورمون در کنار افشین زی نوری که هر دو، نقش مایکل اسکافیلد و لئوناردو دی کاپریو رو برامون تداعی میکنن.
عکس و ویوی متفاوت پانته آبهرام در کنار چشمه «دیو آسیاب» در کنار قله دماوند.
سانیا سالاری، ارغوانِ سریال دلدادگان، با تاکید بر مصرف آب در این روزهای گرم برای جلوگیری از دِهیدراته شدن بدن.
بک استیج کنسرت روزبه نعمت الهی و همایون ارشادی از جمله افرادی که در هر کنسرتی شرکت نمی کنه.
استاد بزرگ شطرنج کشورمون، سارا خادم الشریعه و همسر همیشه همراهش آقا اردشیر.
علی قمصری از جمله آهنگسازان موفق کشورمون که کار با همایون شجریان و محمد معتمدی رو در پرونده کاری خودش داره و مدتی رو در حالت تعلیق به سر میبرد به زودی به روی صحنه میره.
نبات و پناه و قهرمان زندگیشون.
بسوزه پدر عاشقی...
نمایی از فیلم کوتاه «اکو» با بازی ترانه علیدوستی و گریمی متفاوت و شبیه به آزاده صمدی.
خود امیر عباس گلاب هم فکر نمی کرد این هندی بازی ها اینقدر بهش بیاد؛ عکس مربوط به موزیک ویدیو «بماند».
با عکسی از جشن تولد رضا رفیع طناز کشورمون با حضور هنرمندان شما رو تا سری بعد به خدا میسپاریم.
کلمات کلیدی:
پدیدههای اخراجی؛ سرخابیها از کنار گذاشتنشان پشیمان میشوند
- پدیدههای اخراجی؛ سرخابیها از کنار گذاشتنشان پشیمان میشوند
891359
10 مرداد 1398 - 12:313468 بازدید
روزنامه هفت صبح - نادر نامدار: در روزهای اخیر بحث جذب چند بازیکن خارجی توسط پرسپولیس و استقلال و اعلام لیست مازاد، سایر اخبار این دو تیم را تحتالشعاع قرار داده است. مدیران این دو باشگاه هم از فرصت استفاده کرده و تعدادی از بازیکنان جوان خود را به بهانههای مختلف کنار گذاشتهاند.
بازیکنانی با استعداد که شاید یکی، دو سال دیگر با صرف هزینههای میلیاردی به این دو تیم برگردند. فعلاً از پرسپولیس، سعید کریمی و حمیدرضا طاهرخانی جدا شدهاند. گفته میشود ممکن است آدام همتی و محمدامین اسدی هم کنار گذاشته شوند و از استقلال هم رضا آذری و زکریا مرادی کنار گذاشته شدهاند و البته از همین حالا قابل پیشبینی است که درباره برخی از آنها این دو تیم پشیمان خواهند شد!
زکریا مرادی: پدیده امیدهای استقلال
او یکی از بهترین بازیکنان امید استقلال در فصل گذشته بود. در مسابقات امیدهای تهران، 17 گل زد که هیچکدام پنالتی نبود اما نام او در بازی هفته آخر مقابل سایپا بر سر زبانها افتاد. جایی که دو تیم مدعی قهرمانی به مصاف هم میرفتند. در این بازی دیدنی زکریا مرادی هتتریک کرد تا استقلال 3 بر صفر حریفش را شکست دهد و قهرمان مسابقات باشگاههای تهران شود. بلافاصله بعد از این اتفاق او به تمرینات تیم بزرگسالان دعوت شد تا زیر نظر وینفرد شفر تمرین و رشد کند اما تا پایان فصل فرصتی برای بازی پیدا نکرد. مرادی شم گلزنی بالایی دارد و یک مهاجم سرعتی است که با فرارهای تند و تیزش میتواند مدافعان حریف را جا بگذارد. نوع بازی او شباهتهایی با بازی فرهاد مجیدی دارد. چنین بازیکنی قطعا میتوانست برای استقلال در لیگ نوزدهم به میدان برود.
او میتوانست در کنار دیگر مهاجمان استقلال مثل شیخ دیاباته و مرتضی تبریزی تمرین کند و از آنها یاد بگیرد و رشد سریعتری داشته باشد اما این فرصت از او گرفته شده و آندره آ استراماچونی به صراحت اعلام کرده در فصل جدید به او بازی نخواهد رسید. به این ترتیب یک مهاجم آیندهدار از استقلال جدا خواهد شد و بعید نیست در آیندهای نهچندان دور استقلال به او نیاز پیدا کند و مجبور شود بازیکنی را که مفت از دست داده، با قیمتی میلیاردی جذب کند.
نکته اینجاست که او هم جایی در فهرست بزرگسالان استقلال اشغال نمیکرد و بازیکن رده امید محسوب میشد اما مدیران استقلال به او اجازه جدایی دادهاند و او احتمالا از فصل آینده برای امیدهای استقلال هم بازی نخواهد کرد و حتی ممکن است به تیمی لیگ برتری بپیوندد و خیلی زود مقابل استقلال قرار بگیرد و نشان دهد که استقلال چه اشتباهی کرده است.
سعید کریمی: عامل اصلی قهرمانی جام حذفی
این بازیکن جوان فصل گذشته فرصت زیادی برای بازی در ترکیب پرسپولیس پیدا نکرد. این اتفاق البته به دلیل ویژگی های خاص برانکو که اعتقاد زیادی به استفاده از جوانان نداشت طبیعی بود. کریمی از نیم فصل دوم به نیمکت پرسپولیس راه پیدا کرد. او در بازی با نساجی به عنوان جانشین از دقیقه 59 به جای ماریو بودیمیر به زمین رفت. در بازی با سپیدرود و پیکان یک دقیقه، مقابل ذوب آهن چهار دقیقه و در برابر تراکتورسازی هشت دقیقه بازی کرد تا مجموع دقایق حضور او در ترکیب این تیم در لیگ برتر به 71 دقیقه برسد.
او در این مدت کار خاصی نکرد اما در جام حذفی مهم ترین گل پرسپولیس را زد. او در بازی مقابل سپیدرود از دقیقه 78 در ترکیب پرسپولیس قرار گرفت و در دقیقه 90 بازی تک گل تیمش را به ثمر رساند. گلی که باعث صعود پرسپولیس به مرحله بعد شد. در این بازی سپیدرود نمایش بهتری داشت و داوری هم علیه این تیم بود اما با گل سرنوشت ساز کریمی، پرسپولیس صعود کرد و در نهایت قهرمان جام حذفی هم شد.
کریمی در آن بازی و البته در معدود دقایقی که در لیگ برتر به میدان رفت نشان داد که بازیکنی مستعد و آیندهدار است اما ظاهراً کالدرون به او نیاز نداشته و قرار است به تیم دیگری بپیوندد! او میتوانست در صورت اعتماد بیشتر کالدرون و مدیران باشگاه یک علیپور جدید برای پرسپولیس باشد چرا که سهمیه امید بود و جایی در فهرست بزرگسالان باشگاه اشغال نمیکرد اما تشخیص کالدرون این بود که کریمی کمکی به باشگاه نخواهد کرد. این در حالی است که کالدرون دو روز پیش مدعی شده بود که در پرسپولیس دو تیم خوب خواهد ساخت اما مشخص نیست با این روش چگونه قرار است این کار بزرگ را در پرسپولیس انجام دهد.
رضا آذری: یک تکنیکی چند پُسته
یکی از بازیکنانی که استراماچونی او را نخواسته و این نخواستن به شدت توی ذوق میزند، رضا آذری است. این هافبک جوان و تکنیکی فصل گذشته در چند بازی برای استقلال به میدان رفت و تواناییهایش را به خوبی نشان داد. در هفتههای ابتدایی لیگ هجدهم که استقلال با مشکل کمبود بازیکن مواجه بود، مقابل پیکان درخشید و برابر ذوبآهن هم به میدان رفت، در هفته چهارم هم یک نیمه مقابل پارس جنوبی جم بازی کرد. در این سه بازی او با حرکات تکنیکی و سرعتی خود بارها خط دفاعی حریفان را به هم ریخت و به نظر میرسید به تدریج بازیکن فیکس استقلال خواهد شد.
حرکات سریع، دریبلهای تند و تیز و پاسهای تودر و کلیدی او در این بازیها به کاملا به چشم میآمد اما ناگهان و به دلایلی نامعلوم به نیمکت چسبید! آذری در هفته یازدهم حدود یک نیمه مقابل ماشینسازی بازی کرد و در هفته پانزدهم چند دقیقه بعد از ورودش به زمین گل پنجم استقلال را به ثمر رساند. اما در نیمفصل دوم دوباره نیمکت نشین شد و چند هفته بعد در تمرینات دچار مصدومیت شد و تا پایان فصل فرصتی برای بازی پیدا نکرد.
آذری امسال در اردوی ترکیه استقلال هم حضور داشت و به نظر میرسید توانسته نظر مثبت استراماچونی را هم جلب کند اما ظاهراً ترافیک در پست او باعث شده تا سرمربی ایتالیایی استقلال نیازی به او احساس نکند. این در حالی است که او از نظر سبک بازی شباهتی به دیگر هافبکهای استقلال نداشت و با توجه به اینکه توانایی بازی در چند پست مختلف را هم داشت، میتوانست به کمک استقلال بیاید اما نظر استراماچونی چیز دیگری بود و او هم قرار است از استقلال جدا شود. به احتمال زیاد او هم جزو بازیکنانی است که استقلال از جداییاش پشیمان خواهد شد.
کلمات کلیدی:
در رقابت سوپرستارهها چه کسی برنده شد؟
- در رقابت سوپرستارهها چه کسی برنده شد؟
892475
14 مرداد 1398 - 08:132650 بازدید
روزنامه شهروند - پولاد امین: ترکیب فیلمهای روی پرده، درحال حاضر شرایط خاصی دارد. اتفاقیکه میتوان گفت چند وقتی بود رخ نداده بود و آن چیزی نیست مگر حضور -تقریبا- تمام استارهای سینمای ایران از ابتدای سال تاکنون.
درواقع اگر ترانه علیدوستی را که چند سالی میشود جز سریال شهرزاد در هیچ کار دیگری بازی نکرده بود، فاکتور بگیریم، بیراه نیست اگر بگوییم کمتر استار و سوپراستاری است که در چهار ماه نخست امسال روی پرده نیامده و محبوبیتش یکبار دیگر به بوته محک گذاشته نشده باشد.
اتفاقی که میتواند نشان دهد ستارههای ما در قیاس با همدیگر چه شرایطی دارند و بهنحو طعنهآمیزی نشان میدهد که اگر فیلم، فیلم نباشد و واجد محبوبیت و جذابیت اولیه نباشد، هیچکدام از ستارههای ما واجد آن محبوبیتی نیستند که توان بالا کشیدن آن فیلم را داشته باشند. این امر متاسفانه بهخصوص در مورد بازیگران زن مصداق تقریبا صددرصدی دارد.
لیلا حاتمی
یکی از معتبرترین بازیگران سینمای ایران؛ که اگرچه با حضورش هر فیلمی را ارتقا میدهد و آن را بدل به فیلمی جدی میکند، اما کارنامهاش نشان میدهد واجد آن محبوبیتی نیست که باعث فروش فیلمی شود. با اینکه در ماجرای سریال نهنگ آبی ثابت شد که نبودنش قطعا میتواند پروژهای را با سر زمین بزند. لیلا امسال با فیلم «ما همه با هم هستیم» یکبار دیگر ثابت کرد فیلم پرفروش در کارنامهاش حکم کیمیا را دارد.
البته این فیلم، یک فیلم معمولی نبود و حجم شایعات پیرامونش آن را فیلمی بدنام کرده بود، اما اگر در نظر آوریم که این فیلم 20میلیارد تومانی که در آن پرفروشترین بازیگران سالهای اخیر ازجمله مهران مدیری، گلزار، جواد عزتی و... حضور دارند، تاکنون تنها 10میلیارد فروخته، معنای شکست محض را خوب متوجه میشوید. لیلا پارسال هم دو فیلم خوک و بمب را بر پرده داشت. هر دو فیلمهای محترم و متفاوت؛ اما در آنها نیز لیلا حاتمی نتوانست به تنهایی فیلمها را از نظر مالی موفق کند. خوک کمتر از 2میلیارد فروخت و بمب هم 7میلیارد تومان؛ تا تنها امید لیلا برای داشتن فیلمی پرفروش به فیلم «مردی بدون سایه باشد» - که آنهم بعید است بفروشد!
الناز شاکردوست
بازیگر فیلمهای تجاری از زمانیکه تغییر جهت داده و به سینمای جدیتر روی آورده، با اینکه جدیتر گرفته میشود، اما در اینکه آیا آن جادوی محبوبیت را هنوز با خود دارد یا نه، تردیدهای جدی وجود دارد. یک زمانی الناز شاکردوست معروف بود به اینکه به تنهایی برای نجات فیلمهای کمهزینهای از نوع فیلمهای حسین فرحبخش کافی است.
او، اما در دوره جدید فعالیتش یک خفگی 4میلیاردی را دارد، یک سراسر شب اکران نشده را، و یک شبی که ماه کامل شد پرادعا و عظیم را که با وجود تمامی حمایتهای آشکار و نهان تلویزیون و نهادهای مختلف 15میلیارد فروخته است. مبلغی چشمگیر، البته برای فیلمی عادی، نه فیلمی که شاید هزینه تولیدش چیزی در همین حد و حدود شده باشد و اگر قرار بود هزینه تبلیغات گشادهدستانهاش را خود تهیهکننده از جیب بپردازد، چیزی در همین حدود هم باید به تلویزیون میپرداخت.
مهناز افشار
اکران فیلم جدید مهناز افشار که قسم نام دارد، دو سه روزی بیشتر نیست که آغاز شده، بنابراین درباره فروشش نمیشود قضاوت درستی کرد. اما بههرحال بودن بازیگری، چون افشار، با تمام حواشی و شایعاتی که در یکی دوسال اخیر با او همراه بوده، میتواند اکران گرمی را رقم بزند. گذشته از فیلم خوک که مهناز افشار در آن حضوری کوتاه در نقش خودش داشت، این بازیگر جنجالی آخرین بار با دارکوب و لسآنجلس- تهران روی پرده آمده.
فیلمهایی با موفقیت نسبی که دارکوب 2میلیارد فروخت و لسآنجلس- تهران، اما کمی بیشتر در حدود 7میلیارد- که البته با حواشی پرتعداد و انواع و اقسام انتقاداتی که از فیلم شد، نتوانست فیلمی موفق لقب گیرد. حالا بعد از دهها حاشیه و جنجال مهناز افشار در قسم باید نشان دهد که در سینما نیز واجد آن محبوبیتی هست که در فضای مجازی دارد یا نه. او با فالوورهای میلیونیاش، اگر فقط بتواند آنها را به سالنها بکشاند، قسم فیلمی پرفروش خواهد شد.
پریناز ایزدیار
با اینکه در سهسال اخیر با پرشی بلند از حد و اندازه یک بازیگر تلویزیونی به یک بازیگر موفق سینمایی ارتقا یافته، اما بیتردید مهمترین سال کاریاش امسال است که با دو فیلم مهم و پرفروش با فاصله از دیگر بازیگران زن مهمترین بازیگر زن سینمای ایران بوده است. پریناز ایزدیار امسال با دو فیلم متری شیشونیم و سرخپوست در صدر فهرست بازیگران زن ایستاده.
هر دو فیلمهایی مهم و جدی و تحسینشده، که در هر دو در کنار نوید محمدزاده حضور یافته- که گفته میشود محبوبترین بازیگر حال حاضر سینمای ایران است و هوادارانش فروش فیلمهایش را تضمین میکنند. متری شیشونیم 28میلیارد فروخته و سرخپوست هم 13 میلیارد؛ تا سال درخشانی برای پریناز ایزدیار رقم خورده باشد.
سحر قریشی
جنجالیترین بازیگر دو ماه اخیر سینمای ایران که همین چند روز پیش مهناز افشار را متهم کرد که از ورود سحر قریشی به سینمای ایران هراسان است، شاید یادش رفته که او تازه امسال وارد سینمای ایران نشده و سالیانسال است که نامش را در تقریبا تمام پروژههای دفتر حسین فرحبخش، فیلمهای مسعود دهنمکی و... میبینیم. قریشی که در کارنامهاش 35 فیلم سینمایی دارد، همین امسال هم دو فیلم روی پرده داشته- که البته رویهم 4میلیارد نفروختهاند.
سحر قریشی امسال فیلمهای ایکس لارج و نیوکاسل را روی پرده داشته. ایکس لارج سهونیممیلیارد فروخته و نیوکاسل هم 700میلیون تومان؛ تا معلوم شود فاصله ادعا و واقعیت، فاصله کمی نیست!
باران کوثری
زمانی از مهمترین بازیگران سینمای ایران بود، اما در سالهای اخیر با میل به سمت سینمای اجتماعی حضورش در سینمای عامهپسند کمرنگ و کمرنگتر شده. امسال، اما با فیلم سرکوب ظاهرا به قصد جبران مافات آمده. با اینکه بعید است این اتفاق با این فیلم رخ دهد! باران کوثری در سهسال اخیر با فیلمهای لانتوری، عرق سرد، سد معبر و آستیگمات حضوری سنگین در متن سینمای اجتماعی داشته.
چیزی در مایههای ملکه سینمای مستقل- که در سینمای مستقل آمریکا به بعضی از بازیگران اطلاق میشود. این فیلمها البته به جز لانتوری خوب نفروختهاند. اما این راهی است که این بازیگر انتخاب کرده و آگاه از این دشواریها بوده. آنهایی که بیحسی موضعی را دیدهاند، خبر از حضور درخشان باران کوثری در آن فیلم میدهند. باید منتظر ماند و دید آیا آن اتفاق با بیحسی موضعی رخ خواهد داد یا با سرکوب؟!
کلمات کلیدی: